کد مطلب:29334 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

زینت زهد












4191. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! خداوند تعالی، تو را به زینتی آراسته است كه بندگانش را به زینتی چنین دوست داشتنی در نزد خداوند، نیاراسته است. این، آرایشِ نیكان در نزد خداوند عزوجل است:زهد در دنیا، تو را به گونه ای قرار داده است كه چیزی از آن برنمی گیری و دنیا نیز چیزی از تو بر نمی گیرد. خداوند، دوستی بینوایان را به تو بخشیده و تو را به این كه آنان پیروت باشند، خشنود كرده، و آنان را به این كه تو پیشوایشان باشی، خشنود ساخته است.[1].

4192. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:ای علی! خداوند، تو را به زینتی آراسته است كه بندگان را به زینتی چنین دوست داشتنی در نزد خدا، نیاراسته است:زهد در دنیا. تو را به گونه ای قرار داده كه از دنیا، چیزی فرا چنگ نیاوری و دنیا نیز بر تو چیره نگردد. به تو دوستی بینوایان را بخشیده است كه به پیشوایی تو خشنودند و تو به پیرو بودن آنان، راضی هستی.

خوشا بر آن كه تو را دوست می دارد و تو را می پذیرد، و وای بر آن كه تو را ناخشنود می دارد و بر تو دروغ می بندد! كسانی كه تو را دوست دارند و تصدیقت كرده اند، آنان، همسایگان تو در خانه ات در بهشت و رفیقان تو در قصرت خواهند بود، و كسانی كه تو را دشمن داشتند و بر تو دروغ بستند، بر خدا رواست كه آنان را در روز واپسین، در جایگاه دروغگویان قرار دهد.[2].

4193. پیامبر خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام:خداوند، تو را به زینتی آراسته است كه بندگان را به هیچ چیزی محبوب تر از آن در نزد خدا و رساتر در پیش او نیاراسته است:زهد در دنیا. خداوند، این ویژگی را به تو داده است و دنیا را به گونه ای قرار داده كه از تو چیزی نصیبش نمی شود و برای تو از زهد در دنیا، چهره ای قرار داده كه بدان، شناخته می شوی.[3].

4194. امام علی علیه السلام - در نامه اش به كارگزار خود در بصره، عثمان بن حُنَیف -:بدان كه هر پیروی را پیشوایی است كه به او اقتدا می كند و به نور دانش او روشنایی می گیرد. بدان كه پیشوای شما از دنیایش به دو تكّه لباس و به دو گِرده نان، بسنده كرده است. بدان كه شما بر پیروی این روش، ناتوانید؛ امّا با وَرَع و تلاش و عفّت و درستی، مرا یاری كنید.

به خدا سوگند، از دنیای شما طلا و نقره ای ذخیره نكردم و از غنیمت های آن، چیز زیادی گِرد نیاوردم و به جای لباس فرسوده ام، لباسی آماده نساختم.

آری! از آنچه آسمان بر آن سایه افكنده است، فَدَك در دست ما بود كه گروهی بر آن، بخل ورزیدند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن گذشتند، و بهترین داور، خداوند است.

مرا با فدك و غیر فدك چه كار، در حالی كه فردا، جایگاه انسان، گوری است كه نشانه های او در تاریكی آن از بین می رود و خبرهایش پوشیده می شود ؟! گودالی كه اگر بر گشادگی آن افزوده شود و دست های گوركْن آن را فراخ سازد، سنگ و كلوخْ آن را می فشارد و خاك های انباشته، منفذهایش را می بندد ؟

من جانم را با پرهیزگاری می پرورانم تا در روز بیم بزرگ، در امان آید و بر كرانه لغزشگاه، پایدار بماند...

اگر می خواستم، راه دستیابی به پالوده عسل و مغز گندم و بافته های ابریشم را می یافتم؛ ولی مباد كه هوایم بر من چیره گردد و آزْ مَنشی، مرا به سوی غذای لذیذ كشد، در حالی كه شاید در حجاز و یا یمامه، كسی باشد كه به گِرده نانی دست پیدا نكند و مزه سیری را نچشیده باشد، یا آن كه من سیر بخوابم و در اطرافم شكم هایی به پشت چسبیده و جگرهایی سوخته باشند و یا چنان باشم كه شاعری گفته است:

درد تو همین بس كه سیر می خوابی

و در اطرافت جگرهایی هستند كه پوست بزغاله ای را آرزو می كنند.

آیا به این بسنده كنم كه به من بگویند:«این، امیر مؤمنان است» و با آنان در سختی های روزگار، سهیم نباشم یا در سختی های زندگی، نمونه ای برایشان نباشم ؟

من برای آن آفریده نشده ام كه خوردن غذاهای لذیذ، مشغولم كند، چون چارپای پَرواری كه همّتش علفش است و یا چارپایِ داشتی كه خاك را به هم می زند و از علف های آن، خود را سیر می كند و از آنچه بر سرش می آورند، غافل می ماند، یا وا نهاده باشم و یا به بازی سُرْ داده شده باشم و یا ریسمان گم راهی را بكَشم و یا راه سرگردانی را بپیمایم...

ای دنیا! از من دور شو. مهارت بر گردنت است. از چنگال هایت رَسته ام و از شبكه تارهایت رها شده ام و از رفتن به لغزشگاه هایت پرهیز كرده ام. كجایند گذشتگانی كه با بازیچه هایت مغرورشان ساختی؟ و كجایند مردمانی كه با زیورهایت فریبشان دادی ؟ اینك، گرفتار گورها و در دل قبرهایند.

[ ای دنیا! ] به خدا سوگند، اگر شخصی قابل دیده شدن بودی و قالب حسّی می داشتی، به خاطر بندگانی كه با آرزوها فریبشان دادی و امّت هایی كه در هلاكتشان افكندی و پادشاهانی كه آنها را به نابودی سپردی و به جایگاه های گرفتاری - كه هیچ راه پس و پیشْ رفتن نیست - واردشان كردی، حدود خدایی را بر تو جاری می ساختم.

هیهات! آن كه پا در لغزشگاهت نهاد، لغزید (با سر فرود آمد) و هر كس به ژرفای دریایت رفت، غرق شد و هر كه از بندت رَهید، رستگار شد. آن كه از تو سالم مانْد، از این كه در جایی تنگ مسكن گزیند، باكش نیست و دنیا در نزد او، چون روزی است كه پایانش نزدیك است.

از پیش چشمم دور شو! به خدا سوگند كه برایت خود را خوار نخواهم ساخت كه خوارم سازی و گردن به بندت نمی دهم كه به این سو و آن سویم بكشی.

به خدا سوگند، عهد می بندم كه به استثنای آن جایی كه اراده خدا باشد، نفس خویش را چنان تربیت كنم كه اگر گِرده نانی به عنوان غذا یافت، به آن شادمان گردد و به نمك، به عنوان خورشْ قناعت ورزد، و مردمك چشمم را چنان می دارم كه چون چشمه خشكیده، آبی در آن نمانَد و اشك آن بریزد.

آیا چرنده، شكمش را با چرا پُر كند و بخوابد و گوسفند در آغل، علف سیر بخورد و بیفتد و علی از توشه اش بخورد و بخوابد ؟ چشمش روشن كه پس از سالیانی دراز به چارپایی رها و چرنده ای در حال چرا، اقتدا كند!

خوشا جانی كه آنچه را پروردگارش بر عهده اش نهاده، پرداخته و در سختی اش با شكیبایی ساخته، و در شب، از چشم بر هم نهادن، دوری جسته تا آن كه خواب بر وی غلبه كرده و زمین را بستر قرار داده و كفِ دست خویش را بالین نموده است. در بین جمعی كه از بیم روز بازگشت، شب زنده دار مانده اند و از رخت خوابشان دوری گزیده اند، لب هایشان به یاد پروردگارشان گویان گشته، و گناهانشان از استغفار فراوان، زدوده شده است، «أُوْلَل-ِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[4] آنان، حزب خدایند و بدانید كه حزب خدا رستگارند».

ای پسر حنیف! از خدا بترس. باید كه گِرده های نانت تو را بسنده باشد تا از آتش، رهایی یابی.[5].

4195. امام علی علیه السلام:به خدا سوگند، دنیای شما در پیش من جز [ حكایت ]مسافرانی نیست كه كنار چشمه ای فرود آمده اند و كارواندارشان بانگ زده و راه افتاده اند و لذّت آن در نظرم، جز آب و چرك و خون و حنظلی تلخ كه در كامم چشانند و سمّ فراوان مار افعی كه بنوشانند و گردنبند آتشینی كه بر گردنم ببندند، نیست.

این لباسم را آن قدر پینه زده ام كه از پینه زنِ آن خجالت می كشم. به من گفت:این را چون ماده الاغ، رها كن، شایسته پینه زدن نیست. به وی گفتم:دور باش، شبروان، در پگاهان، احساس آرامش می كنند و سختی های راه از [ تن ] ما زدوده خواهد شد.

و اگر می خواستم، پارچه های دیبای نقشدارِ ویژه می پوشیدم و با نان مغز گندم، سینه مرغ می خوردم و با ظرف های نازك و شفاف، آب زلال می نوشیدم؛ اما من سخن خدای جلیل را تصدیق می كنم كه فرمود:«مَن كَانَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَلَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ أُوْلَل-ِكَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْأَخِرَةِ إِلَّا النَّارُ؛ [6] كسانی كه زندگی دنیا و زیور آن را بخواهند، [ جزای] كارهایشان را در آن جا به طور كامل به آنان می دهیم و به آنان در آن جا كم داده نخواهد شد. اینان كسانی هستند كه در آخرت، جز آتش برایشان نخواهد بود». چگونه بر آتشی طاقت بیاورم كه اگر شراره ای از آن به زمین رسد، گیاهان آن را خواهد سوزاند؟

كدام یك برای علی خوب است: این كه مقرّب صاحب عرش باشد و یا رانده شده دور، خشمْ دیده، به خاطر گناهش در آتش، تكذیب شده؟[7].

4196. امام علی علیه السلام:این دنیای شما نزد من از عطسه بزی كم ارزش تر است.[8].

4197. امام علی علیه السلام:به خدا سوگند، این دنیای شما در نظر من از استخوان خوكی در دست فردی جذامی، بی ارزش تر است.[9].

4198. امام علی علیه السلام:این دنیای شما نزد من بی اعتبارتر از برگی در دهان ملخی است كه آن را می جَوَد. علی كجا و نعمت های فانی و لذّت های ناپایدار كجا![10].

4199. امام علی علیه السلام - آن گاه كه مردم می خواستند با عثمان بیعت كنند -:به خدا سوگند، تا هنگامی كه كارهای مسلمانان سامان یابد و جز به من ستم روا نشود، تسلیم می شوم، به خاطر اجر و فضل این كار و دل كَندن از زخارف و زیور آن كه در آن، كشمكش می كنید.[11].

4200. المحاسن - به نقل از حَبّه عُرَنی -:برای امیر مؤمنان، ظرف پالوده ای آوردند و در نزدش نهادند. به زلالی و خوبی آن نگاهی افكند و انگشت خود را در آن فرو برد و آن گاه، انگشت خود را تكان داد و چیزی برنداشت و تنها انگشت خود را چشید و فرمود:«حلالِ خوشگوار است و حرام نیست؛ امّا من نمی خواهم خود را به چیزی كه بدان عادت ندارم، معتاد سازم. آن را از پیش من بردارید». آن را برداشتند.[12].

4201. شرح الأخبار - به نقل از زُهْری -:به ما گزارش شده كه [ علی علیه السلام] هوس جگر كباب شده با نان شیرمال[13] كرده بود و یك سال بود كه چنین چیزی را می خواست. روزی در حالی كه روزه بود، آن را به حسن علیه السلام یادآوری كرد و او این غذا را برایش آماده كرد. هنگامی كه می خواست افطار كند، آن را نزد ایشان آورد. در همین هنگام، بینوایی به درِ خانه آمد. [ علی علیه السلام ] فرمود:«پسرم این را به او بده تا فردای قیامت، در نامه عملمان این آیه خوانده نشود:" أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَتِكُمْ فِی حَیَاتِكُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا؛ [14] نعمت های پاكیزه خود را در زندگی دنیایتان [ خودخواهانه ]صرف كردید و از آنها برخوردار شدید"».[15].

4202. امام علی علیه السلام - هنگامی كه در پایش شلواری پاره و پینه شده بود و به وی یادآور شدند -:دل به این وسیله، فروتن می شود و هوس، سركوب می گردد و مؤمنان، بدان اقتدا می كنند. دنیا و آخرت، دو دشمن متفاوت اند و دو راه جدا هستند. آن كه دنیا را دوست بدارد و بدان عشق ورزد، آخرت را بد می شمارد و دشمن می دارد. آن دو چون مشرق و مغرب اند و رونده بین آن دو، هر مقدار به یكی نزدیك شود، از آن دیگری دور می گردد و آن دو هوویند.[16].

4203. الزهد - به نقل از ابو نوار كرباس فروش -:علی بن ابی طالب علیه السلام به همراه غلامی نزد من آمد و از من، دو پیراهن كرباس خرید. آن گاه به غلامش فرمود:«هر كدام را كه می خواهی، انتخاب كن».

او یكی را برگزید و علی علیه السلام آن دیگری را برداشت و پوشید و دست خود را كشید و [ به غلام ] فرمود:«آن مقدار از پارچه را كه از دست من زیادی است، كوتاه كن». آن را قطع كرد و لبه اش را برگردانْد. سپس [ دوباره آن را ] پوشید و رفت.[17].

4204. امام علی علیه السلام:به خدا سوگند، آن قدر این جُبّه را پینه زده ام كه از پینه زنِ آن خجالت می كشم. كسی به من گفت:آیا از خودت دور نمی كنی؟ گفتم:رهایم كن. شبروان، در پگاهان، خدا را سپاس می گویند.[18].

4205. تاریخ دمشق - به نقل از علاء -:علی علیه السلام سخنرانی می كرد. فرمود:«ای مردم! به خدا سوگند، خدایی كه جز او خدایی نیست، از مال شما كم یا زیاد، جز این (شیشه عطری كه از جیب خود درآورد) برنگزیدم و آن را هم كدخدایی به من هدیه داد».[19].

4206. امام صادق علیه السلام:از دو كار الهی كه برای علی علیه السلام پیش می آمد، هرگز جز آن كه سخت تر بود، برنمی گزید و تا زمانی كه نزدش بود، از دستْ رنج خود كه از مدینه آورده بود، نخورد و هرگاه قاووتی را برمی گزید، آن را در كیسه ای قرار می داد و بر آن، مُهر می زد تا [ از سوی نزدیكانش ] چیزی بر آن افزوده نشود. چه كسی در دنیا از علی علیه السلام زاهدتر بود؟![20].

4207. امام صادق علیه السلام:محمّد بن علی بن حسین (امام باقرعلیه السلام) نقل كرد:«هنگامی كه حسین علیه السلام عازم كوفه شد، ابن عبّاس نزدش آمد و او را به حقّ خویشاوندی سوگند داد كه كشته در طف نباشد.

حسین علیه السلام فرمود:" [ من] از تو به محلّ كشته شدنم آگاه ترم و از دنیا، جز جدایی آن را نمی خواهم. ای ابن عبّاس! آیا نمی خواهی ماجرای امیر مؤمنان و دنیا را برای تو بازگو كنم؟ ".

گفت:چرا. سوگند به جانم كه دوست دارم ماجرا را برایم بگویی».

پدرم (امام باقرعلیه السلام) گفت:«علی بن حسین علیهما السلام گفت كه از پدرم حسین علیه السلام شنیدم كه می فرمود:امیر مؤمنان به من خبر داد كه من در یكی از باغ های فدك بودم - و فدك برای فاطمه علیها السلام شده بود -. ناگاه زنی را دیدم كه به من نزدیك می شود و در دست من، بیلی بود كه با آن كار می كردم. وقتی به او نگاه كردم، از زیبایی ای كه داشت، قلبم از جا كَنده شد. در نظرم شبیه بَثینَه دختر عامر جُمْحی - كه از زیباترین زنان قریش بود - جلوه كرد. به من گفت:ای پسر ابو طالب! آیا می خواهی با من ازدواج كنی تا تو را از بیل [ زدن] نجات بدهم و به خزاین زمین راهنمایی ات كنم تا فرمانروایی همیشه، از آنِ تو و فرزندانت پس از تو باشد؟

علی علیه السلام به وی فرمود:تو كه هستی تا از خانواده ات خواستگاری ات كنم؟ گفت:من دنیایم. علی علیه السلام فرمود كه به وی گفتم:برگرد و شویی غیر از من بجوی. و به طرف بیلم روی آوردم و چنین گفتم:

آن كه دنیای پستْ فریبش دهد، شكست خورده است

و دنیا جز آن كه سره ها را به امید دستیافتی فریب داده، چیزكی بیش نیست.

در لباس عزیزی چون بَثینَه پیش ما آمد

و خود را در چنین صورتی آرایش كرده بود.

به وی گفتم:غیر مرا فریب ده

چرا كه من از دنیا روگردانم و ناآگاه نیستم.

من و دنیا، چه ربطی به هم داریم، حال آن كه محمّد

مُرده، در بینِ سنگ های آن جای گرفت؟

گیرم كه گنج ها و گوهرهای آن

و اموال قارون و پادشاهی قبایل را برایم بیاوری.

آیا همه گذرشان به نابودی نیست

و [ چنین نیست كه] از ذخیره كنندگان آن با قدرت گرفته می شود؟

غیر مرا فریب ده كه من علاقه مند نیستم

به آنچه از پادشاهی و عزّت و مال در توست.

جان من بدانچه كه روزی داده شده، قانع است

پس تو - ای دنیا - به سوی غافلگیرشدگان برو.

چرا كه من از خدا در روز ملاقات با او می ترسم

و از عذابی همیشگی و جاودان، بیم دارم.

او از دنیا رخت بربست و بر عهده اش مال كسی نبود تا آن كه خدای را ستایش شده و بدون سرزنش و نكوهش، ملاقات كرد».

پس از او، پیشوایان، طبق آنچه به شما رسیده است، از او پیروی كردند و خود را به چیزی از بدی های آن، آلوده نساختند. درود بر همه آنان و جایگاهشان نیك باد![21].

4208. مناقب آل أبی طالب - درباره علی علیه السلام -:اعرابی ای از او چیزی خواست. دستور داد هزار [ سكّه] به وی بدهند. وكیل آن حضرت گفت:از طلا (دینار) و یا نقره (درهم)؟ علی علیه السلام فرمود:«هر دو پیش من سنگ اند. هر كدام كه برای او مفیدتر است، آن را بده».[22].

4209. الكامل فی التاریخ:او (علی علیه السلام) شمشیری داشت. به بازار برد و فروخت و فرمود:«اگر چهار درهم به قیمت یك شلوار می داشتم، این را نمی فروختم».

او از كسی كه وی را می شناخت، چیزی نمی خرید و هر گاه پیراهنی می خرید، آستین آن را با دستش اندازه می كرد و اضافیِ آن را می بُرید.[23].

4210. مكارم الأخلاق - به نقل از مجمع -:علی علیه السلام شمشیر خود را بیرون آورد و فرمود:«چه كسی شمشیر مرا به رَهن می پذیرد؟ اگر یك پیراهن می داشتم، شمشیرم را به رهن نمی گذاشتم».

آن را به سه درهم، در رهن گذاشت و با آن، یك پیراهن سنبلانی خرید. آستین آن تا نصف ساعدش می رسید و قدش تا نیمه ساقش.[24].

4211. خصائص الأئمّةعلیهم السلام:[ علی علیه السلام] روزی بر منبر كوفه فرمود:«چه كسی این شمشیر مرا می خرد؟ اگر نان یك شب را می داشتم، آن را نمی فروختم» و این در حالی بود كه غلّه ای كه به او می رسید، در یك سال به چهل هزار دینار بالغ می شد.[25].

4212. امام حسن علیه السلام - پس از شهادت پدرش و درباره وی -:[ او] از طلا و نقره، برای بازماندگانْ چیزی باقی نگذاشت، مگر هفتصد درهم كه از بخشش هایش فزون آمده بود و می خواست با آن، خدمتكاری برای خانواده اش بخرد.[26].

4213. الاستیعاب:از راه های گوناگون ثابت شده كه حسن بن علی علیهما السلام فرمود:«پدرم بیش از هشتصد و یا هفتصد درهم به جا نگذاشت كه از سهمش از بیت المال فزون آمده بود و آن را آماده كرده بود تا خدمتكاری برای خانواده اش بخرد» و سختگیری او در لباس و خوراكش مشهور است.[27].

4214. مروج الذهب:برخی گفته اند وی (علی علیه السلام) برای خانواده اش دویست و پنجاه درهم، به همراه قرآنش و شمشیرش به جا گذاشت.[28].

4215. مقتل الإمام أمیر المؤمنین - به نقل از قبیصة بن جابر -:در دنیا از علی بن ابی طالب زاهدتر ندیدم.[29].

4216. الكامل فی التاریخ - به نقل از حسن بن صالح:نزد عمر بن عبد العزیز از زاهدانْ سخن به میان آمد. عمر گفت:زاهدترینِ مردم در دنیا، علی بن ابی طالب بود.[30].

4217. شرح نهج البلاغة:او (علی علیه السلام) كسی بود كه مكان بیت المال را جارو می زد و در آن، نماز می گزارد. او همان بود كه می گفت:«ای طلاها و نقره ها! غیر من را بفریبید». او همان بود كه میراثی از خود به جای نگذاشت، در حالی كه همه دنیا [ ی اسلام ]بجز شام، در دستش بود.[31].

4218. شرح نهج البلاغة:امّا زهد در دنیا؛ او سرورِ زاهدان و قهرمانِ قهرمانان است كه [ برای فراگیری] به سوی او كوچ می شود و ترك منزل می گردد. هرگز از غذا سیر نشد و خوراك و پوشاكش، در میان مردم، از همه نامُلایم تر بود.

عبداللَّه بن ابی رافع گفت:در روز عید بر او (علی علیه السلام) وارد شدم. كیسه ای مُهر شده آورد. در درون آن، نان جوینِ خشكِ كوبیده یافتیم. آن را پیش داشت و خورد.

گفتم:ای امیر مؤمنان! چرا آن را مُهر می كنی؟

گفت:«از این دو پسرم در بیمم كه آن را به چربی و روغن، آغشته كنند».

لباسش گاه با پوست و گاه با لیف خرما پینه شده بود. كفش هایش از لیف خرما بود. همواره كرباس زِبْر می پوشید. هرگاه آستین آن را بلند می یافت، آن را با تیغی كوتاه می كرد و خیاطی نمی كرد و آن قدر از لباسش استفاده می كرد كه پود آن می رفت و فقط تار آن می ماند.

هر گاه می خواست خورش بر غذایش بیفزاید، سركه و یا نمك را خورش می كرد، و هر گاه از این حالتْ پا فراتر می نهاد، سبزی خوردن را بدان می افزود و اگر از این هم بیشتر می شد، كمی شیر شتر، خورش غذایش بود.

گوشت را جز به مقدار اندك نمی خورد و می گفت:«شكم های خود را گورستان حیوانات قرار ندهید». با این همه، قوی ترینِ مردم بود و از نظر توان، بزرگ ترین آنان. گرسنگی از توانش نمی كاست و كم خوری، طاقت او را كم نمی ساخت.

او همان است كه دنیا را طلاق داد، در حالی كه دارایی ها از سرتاسر جهان اسلام، بجز شام، به سوی او می آمد و آنها را بخش می كرد و می پراكنْد و آن گاه می فرمود:

«این، دستچین من و بهترین آن است

در حالی كه هرمیوه چین، دستش به دهان خودش است [و خود می خورد]».[32].

ر. ك:ص 400 (پیشوای مستضعفان).









    1. حلیة الأولیاء:71/1، ذخائر العقبی:179، شواهد التنزیل:548/517/1.
    2. تاریخ دمشق:281/42 و 282، اُسد الغابة:3789/96/4.
    3. المحاسن: 1046/454/1، مشكاة الأنوار:560/207.
    4. مجادله، آیه 22.
    5. نهج البلاغة:نامه 45.
    6. هود، آیه 15 و 16.
    7. الأمالی، صدوق:988/718.
    8. نهج البلاغة:خطبه 3، معانی الأخبار:1/362، علل الشرائع:12/151، الإرشاد:289/1.
    9. نهج البلاغة:حكمت 236.
    10. نهج البلاغة:خطبه 224، الأمالی، صدوق:988/722، تذكرة الخواصّ:156.
    11. نهج البلاغة:خطبه 74.
    12. المحاسن:1502/178/2، مناقب آل أبی طالب:99/2.
    13. در مصدر «خبزة لبنه» است و ممكن است «خبزة لینه» به معنای «نرم» باشد. (م)
    14. احقاف، آیه 20.
    15. شرح الأخبار:720/362/2.
    16. نهج البلاغة:حكمت 103، خصائص الأئمّة:96.
    17. الزهد، ابن حنبل:165، فضائل الصحابة:911/544/1، اُسد الغابة:3789 /97/4.
    18. نهج البلاغة:خطبه 160، مجمع البیان:133/9، غرر الحكم:7345، إرشاد القلوب:19.
    19. تاریخ دمشق:480/42، حلیة الأولیاء:81/1، البدایة والنهایة:2/8.
    20. الغارات:81/1، شرح نهج البلاغة:201/2.
    21. كشف الریبة:89، بحار الأنوار:77/362/75. نیز، ر. ك:مناقب آل أبی طالب:102/2.
    22. مناقب آل أبی طالب:118/2.
    23. الكامل فی التاریخ:443/2، البدایة والنهایة:3/8، تاریخ دمشق:482/42.
    24. مكارم الأخلاق:733/247/1.
    25. خصائص الأئمّة:79. نیز، ر. ك:مناقب آل أبی طالب:72/2.
    26. المستدرك علی الصحیحین:4802/189/3، مسند ابن حنبل:1720/426/1.
    27. الاستیعاب: 1875/211/3. نیز، ر. ك:مسند البزّار: 1340/179/4، مسند أبی یعلی:6725/169/6.
    28. مروج الذهب:426/2.
    29. مقتل أمیر المؤمنین:98/108، المناقب:137/122.
    30. الكامل فی التاریخ:443/2، تاریخ دمشق:489/42، مقتل أمیر المؤمنین:99/108.
    31. شرح نهج البلاغة:22/1. نیز، ر. ك:شرح الأخبار:717/361/2.
    32. شرح نهج البلاغة:26/1. این شعر از عمرو بن عدی است كه تبدیل به مَثَل شده است. وی در كودكی همراه خدمتگزاران پادشاه وقت (جذیمه اَبرَش) برای جمع آوری قارچ، راهی بیابان می شد. خدمتگزاران پادشاه، هرگاه قارچ خوبی پیدا می كردند، خودشان می خوردند و قارچ های نامرغوب را برای پادشاه می آوردند؛ امّا عمرو بن عدی چنین نمی كرد و همه آنها را برای پادشاه می آورد و این شعر را می سرود و منظورش آن بود كه خوب و بد را هر چه هست، آورده است و مثل دیگر جمع كنندگان قارچ، خوب ها را خود نخورده است. (م)